دیشب داشتم شاخ درمی اوردم سیستم دانشگاه خوب کار میکرد.به یکی از بچه ها گفته بودم چون اینترنتم سرعتش کمه و اون استاد فقط 6 نفر جا داره برام برداره.اونم گفت اول برای خودش برمیداره بعد من.منم گفتم توکل به خدا خودم برمیدارم.اصلا برام حیثیتی شده بود.اولین نفر هم خودم برداشتم کلاسو.قدرت خدا رو میبینی؟همه چی دستش خودشه فقط کافی ایمان داشته باشی
سه واحد نتوانستم بردارم باید صبر کنم ببینم ظرفیت میدن.
کلا زرنگ شدند تا تسویه نکنیم کارنامه ام رو هم نشون نمیدند ببینم پاسیدم یا نه
امروز خاله ام زنگ زد و گفت دایی ام دختر خاله مو واسه پسرش خاستگاری کرده و اونهام راضی اند.فکر کنم یک عروسی داشته باشیم دوتاشون هم از من کوچیکترند.دیگه دارم کم کم به تاریخ می پیوندم و چهره ماندگار میشم .
فکر نکنم حس جالبی باشه عروسی کسی بری که تا چند وقت پیش بچه حسابش میکردی.نمی دونم شاید باحال باشه
بالاخره هر کسی یک سرنوشتی داره و خدا اون بالا واسه همه که یکجور داستان ننوشته خلاصه که بدجور دلم واسه یک عروسی لک زده بود خدا کنه جور بشه بریم یک عروسی که از دو طرف فامیلیم
بگذریم بازم مسابقه غذایی میخوایم شرکت کنیم.نمی دونم چی درست کنم که برنده بشم؟ دیروز صبح هم رفتیم واسه مسابقه آمادگی جسمانی معلوم نشد بردیم یا نه.
گفتند دوشنبه یک برنامه واسه دهه فجر اونجا اعلام می کنند.خلاصه که سرم حسابی به خاطر این اتفاقها و دهه فجر گرم شده
سلام.
واحد برداشتن برای من که توی این چند ساله معضلی بوده...
وای گفتی شرع ترم خیلی جذابه ها اما انتخاب واحد ادمو صد سال پیر میکنه
آره همکلاسی جان
من الان دو تا عروسی باس کردم ، شنبه بک شنبه هم دوتای دیکه دارم تازه ٢٧ فبریه هم عروسی بسر دائی داریم : ) تو بیا ما فامیل شو که کلا عروسی زیاد داریم لو وو ووول
فعلا که بزرگ فامیل منم
انشالله یکروز قسمت شما باشه